راز ناپدید شدن شوهر زن جوان شیما بعد از 7 سال بر ملا شد

42665

راز زن و مردی که هفت سال قبل با همدستی هم شوهر زن را به قتل رسانده و جسد او را در خانه دفن کرده بودند، زمانی برملا شد که صاحب جدید خانه برای ساختن استخر، باغچه را حفر و استخوان انسان پیدا کرد

در ادامه تحقیقات، مأموران به ساکنان سابق خانه مشکوک شدند؛ چراکه گفته شده بود پدر خانواده به صورت ناگهانی گم شده است. وقتی مأموران از شیما بازجویی کردند، راز قتل برملا شد

- Advertisement -

مردی که متهم به شریک قتل با شیما است و در حال حاضر شوهر او هم هست اینگونه شرخ ماجرا را برایمان گفت : چند سالی می‌شد که با ابراهیم شوهر شیما دوست بودم. دوستی ما از‌طریق خواهرم بود؛ چون خواهرم با شیما دوست بود، یک روز به من گفت شوهر شیما کمی پول لازم دارد، من هم پول را قرض دادم و سفته گرفتم؛ اما مدتی بعد، چون دوستی ما عمیق شد، سفته‌ها را پاره کردم. دوستی من با شیما بیشتر شد ولی رابطه ای مخفی باهم نداشتیم و فقط یک دوست خیلی صمیمی خانوادگی بودیم .

من به خانه ابراهیم و شیما مدام رفت‌و‌آمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت ابراهیم و شیما دعوا کرده‌اند و شیما کمک لازم دارد. من هم قبول کردم به کمک بروم. وقتی وارد خانه شدم، با ابراهیم صحبت کردم و به او گفتم با همسرت تندی نکن و مشکلات‌تان را مسالمت‌آمیز حل کنید؛ اما ابراهیم خیلی عصبانی بود با چاقو به سمت شیما حمله کرد

سعی کردم جلویش را بگیریم، در همین حین او تلاش کرد من را هم با چاقو بزند، من هم یک چاقو برداشتم و برای اینکه از خودم دفاع کنم، ضربه‌ای به مقتول زدم و همان یک ضربه باعث مرگش شد. خیلی عصبی و ناراحت بودم و به شیما گفتم مقصر تو بودی که من این کار را کردم. همان موقع شیما به من گفت اگر بازداشت شدیم، من می‌گویم در قتل شریک بودم تا مجازاتت کمتر شود. فردای آن روز من به خانه شیما رفتم و جسد را در باغچه دفن کردیم. بعد هم شیما به پلیس اعلام کرد شوهرش به صورت ناگهانی مفقود شده و خبری از او نیست

متهم ادامه داد: پنج ماه بعد از حادثه در‌حالی‌که شیما و بچه‌هایش در شهرستان نزد پدر شیما زندگی می‌کردند، من به آنجا رفتم و شیما را خواستگاری کردم و با هم صیغه محرمیت خواندیم. ما رابطه نامشروع با هم نداشتیم و همه اداعا در مورد رابطه جنسی من و شیما قبل از مرگ شوهرش کذب محض است

سپس شیما، متهم ردیف دوم، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من و ابراهیم اختلاف شدیدی با هم داشتیم. قبل از این حادثه، من درخواست طلاق داده بودم؛ اما ابراهیم قبول نکرد و من را طلاق نداد. روز حادثه من و ابراهیم با هم جرو‌بحث کردیم و ابراهیم فحش‌های رکیکی به من داد. من هم خیلی ناراحت شدم. گفتم من که می‌خواستم از تو طلاق بگیرم، چرا طلاقم ندادی؟ گفت آخر تو را می‌کشم، ولی طلاقت نمی‌دهم.

همین‌طور که داشتیم جرو‌بحث می‌کردیم، من سمت آشپزخانه رفتم تا شام بیاورم. مقابل درِ آشپزخانه سیلی محکمی به من زد و من هم با دوستم که خواهر مهرداد است، تماس گرفتم و گفتم چه اتفاقی افتاده. او هم مهرداد را برای کمک فرستاد. مهرداد برای اینکه من را نجات دهد، جلوی شوهرم را گرفت تا به من حمله نکند؛ اما ابراهیم به او حمله کرد و مهرداد هم یک ضربه بیشتر به او نزد. ما از ترس به پلیس یا اورژانس خبر ندادیم و تصمیم گرفتیم مخفیانه جنازه او را در حیاط خانه دفن کنیم و بعد به پلیس بگوییم گم شده است . تا اینکه بعد از هفت سال ماموران سراغمان آمدند .

 

نظر دهید

لطفا نظر خود را بدهید !
نام خود را وارد کنید